💥دانیـــال💥دانیـــال، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

دانیــال یـه دنیـــاست

نشستن چه نشستنی!😉

آقا دانیال عزمشو جزم و کرده و تصمیم گرفته خودش تنها بشینه ماهم گفتیم چشم و پشتی گذاشتیم پشتش اما انگار بهشون بر میخوره میخواد تنهایی بشینه ٣٠ تیرماه اولین نشستن های تـــــــــو بهتـــــــرینم دقیقـــا هفت مـــاه و نیمه ایـــــــــے       ...
30 تير 1396

اولین مروارید

چند وقتی هست که به خاطر لثه هات نا آرومی میکنی و الان نزدیک یک هفته هست که من با دستام دندونات رو حس کردم تا امروز که بالاخره تیز شده و زده بیرون اولین مرواردیت در ۶ماه و ٢ روزگیت مبارک مامانی هرچند خیلی اذیت میشی آخه امروز هم واکسن داشتی هم دندونیت اذیتت کرد فدای تک تک مرواریدات دوستت دارم دلبندم ...
16 خرداد 1396

اولین کلمه و آوا از زبان قشنگت

واااااای عزیزم مدتهاست که تقریبا هر روز دارم بهت میگم که مثلا بگو بابا بگو مامان بگو دَدَ امروز داشتم ازت فیلم میگرفتم و اینا رو مثل همیشه تکرار میکردم که یهو بعد از من با کلی تلاش گفتی با   با   واااای هیچوقت نمیتونی بفهمی چه حالی شدم و چقدر ذوق کردم سریع واسه باباجونت فرستادمشو اونم تا عصر که اومد خونه کلی ذوق و زنگ و... ایمان دارم که تو فرشته ای ... ۵ماه و ٢١روزگی ...
7 خرداد 1396

غذاخوردن آقا دانیال

امروز که حدود ۵ ماه و ٢٠ روزت هست تصمیم گرفتم غذا دادن به شمارو با آب ریس برنج شروع کنم آخه جز شیر خودم هیچی نمیخوری و گاهی وقتا که لازمه من تنهات بزارم و برم باشگاه بابا احسان میمونه چه کار کنه لب به شیرخشک هم نمیزنی دیگه چندروز زودتر شروع کردیم الهی فدات بشم که با دو تا قاشقی که بهت دادم دوست داشتی و دنبال باقیشم بودی عاشقتم مامان
6 خرداد 1396

❤۵ماهگیه قلب مامان

بهـــار و توت و شکوفه های انــار و بــاغ پدربزرگ... انگـــار بعد از سالـــهای کودکی دوباره حال و هـــوای بهــاری باغ برایم بوی دیگری داشت  بوی طراوت... بوی تازگی.... بوی تن تو فرشته آسمونیه من... اوج بهار امسال و اردیبهشت اوج شیرینیه ۵ماهگیه توست ...
14 ارديبهشت 1396

اولین سفر

امروز بابای مهربونم که خیلی از کار خسته شده بود عزمشو جزم کرد و تصمیم گرفت برای تولد پسرعمه کیان بریم دهبید که خیلیم هوا سرده و خلاصه به هر سختی بود اولین سفرم رو رفتم اونجا همش در حال شیرخوردن بودم آخه ۵۰روز بیشتر نداشتم که.
5 بهمن 1395