نی نیِ عزیــــز مـــا اسمش شـــــد....

امروز با بابای نی نی بعد از کلی کلنجار رفتن رفتیم سونوگرافی سلامت مرحله دوم. کلنجار به خاطر دکتر سونو بود اما خوب بگی نگی من و بابایی ته دلمون هم دوست داشتیم جنسیت نی نی رو بدونیم. البته دم در اتاق سونو بابایی گفت میخوای بگیم جنسیتش رو نگه. من گفتم نمیشه باید واسش لباس بخریم.

خلاصه من نوبتم نزدیک بود و رفتم جلو در اتاق نشستم و بابایی که روبروم نشسته بود شروع کرد فیلم و عکس ازم گرفت تا اینکه رفتم داخل و دکتر پایدار شروع کرد سونو کردن بعد از چند ثانیه که داشت تو بلندگوی مخصوصش به انگلیسی به منشیش اندازه ها رو گزارش میداد یه دفعه گفت بچه پسر من چیزی نگفتم استرس داشتم تا بدونم سالم هست یا نه دوباره تمام سایزهارو به منشی میگفت و اونم مینوشت و همینطور یه خط در میون می کفت بچه پسر. آخر سر هم مانیتورش رو به طرف من برگردوند و چشم باز نی نی و سر و دست و بدنش رو بهم نشون داد قربونش برم دستش رو خم کرده بود.

هیچی دیگه کلی خوشحال شدم و زیر لب خدارو هزاران مرتبه شکر کردم بعدشم از دکتر سوال کردم و مطمئن شدم که سالم هست و بالاخره با یه لبخند از اتاق اومدم بیرون. راستی یادم رفت بگم قبلش از بابایی خواستم حدس بزنه نی نی چیه و اونم درست حدس زده بود.

وقتی اومدم بیرون بابایی انقدر هیجان زده بود که یادش رفته بود دکمه ریکورد دوربین موبایلش رو بزنه و همینطوری داشت ازم فیلم میگرفت و میپرسید بدون اینکه ضبط بشه😉

بابایی خیلی هیجان زده بود خواستم اذیتش کنم دلم نیومد آخه دل تو دلش نبود بهش گفتم حدست درست بود کلی خوشحال شد و خداروشکر کرد.

بعدشم به مامان جونا خبر سلامتی رو دادیم و خیالشون رو راحت کردیم.

وحالا بگم که ما اسم نی نی رو خیلی وقته انتخاب کرده بودیم یه پسر و یه دختر. پسر رو به خاطر وصیت مادربزرگ بابایی و همینطور زیبا و بامُسما بودنش دانیال انتخاب کرده بودیم. تو کتابا و اینور اونورم اصلا دنبال اسم نگشتیم خــــداروشکر راحت بــود و قشنگ.

خلاصـــــه نی نیِ عزیــــز مـــا اسمش شـــــد آقا *دانیـــال* گُــل